داستان بخیه های ملک رادار

به گزارش مجله مدیاپلیر، برداشت 7- در بهت و ناباوری (بهمن 99)

الآن 2 بهمن سال 99 است، تولد من… آب و برق توسط دولت قطع شده و منتظر تصمیم شورای امنیت کشور (شاک) هستیم، ببینیم کی وصل می کنند… باید تصمیم بگیریم ژنراتور برق بخریم و چاه عمیق بزنیم یا نه… از طرفی فروش ژنراتور برق و زدن چاه عمیق ممنوع شده.

داستان بخیه های ملک رادار

وزرای نیرو و کشور هم نامه زده اند و گفته اند افراد و ارگان هایی که از قطع برق و آب، زیانی دیده اند نامه بفرستند و خبر بدهند. آن ها شاک هستند و ما هم شاکی!

کابوس وحشتناکی که با کنار رفتن پرده و افتادن آفتاب روی چشم هایم یک هو تمام می گردد… از خواب می پرم، خوشحال… و گوشه کمد را می بینم که یک لکه خون خشک شده خیلی قدیمی رویش مانده…

برداشت 6- در انتظار (اواخر آبان 98)

و ناگهان بووووم، اینترنت قطع شد. کاهش 90 درصدی درآمد روزانه.

درآمدی که روی آن حساب نموده بودیم برای پوشش هزینه های حقوق و سرورها و…

اینترنت، بستری که برای کسب وکار روی آن حساب نموده بودیم، دیگر نیست! تنها بستری که فعلاً می توانیم رویش حساب کنیم، برق است… که با فرایند موجود آن هم خیلی قابل اطمینان نیست… شاید باید به فکر ژنراتور برق باشیم در آینده…

برداشت 5- تیر آخر (تیر 98)

بازار داغ ملک در تابستان و رشد همه جانبه ملک رادار باعث شد ما برنامه ریزی مهاجمانه تری برای رشد داشته باشیم. تصمیم گرفتیم روی رشد خوبمان حساب کنیم و برنامه هزینه نیمه دوم سال 98 را بر اساس رشد 120 درصدی درآمدمان ببندیم و آن را هزینه گسترش تیم کنیم و این گونه شد که به 40 نفر رسیدیم. 40 نفر هم تیمی با انگیزه که در شهرهای تهران، سمنان، زنجان، مشهد، تبریز، سنندج، شیراز و اصفهان و کرج و… به صورت ریموت، بیزنس ملک رادار را جلو می بریم.

معرفی محصول مشتری یاب ملک رادار در بازاری که کم کم مشتری در آن مهم تر از آگهی شده بود، توانست خیلی به ما یاری کند.

برداشت 4 - خداحافظ تلگرام (اردیبهشت 97)

و ناگهان بووووووم، تلگرام قطع شد. کاهش 50 درصدی درآمد روزانه ما…

درآمدی که روی آن حساب نموده بودیم برای پوشش هزینه های حقوق و سرورها و…

تلگرام دیگر قطع شده بود، فیلتر شده بود. چاره ای نداشتیم… یک تیم ضربتی تشکیل دادیم و در عرض دو هفته، اپ تحت وب ملک رادار را با تکنولوژی PWA بالا آوردیم تا روی اندروید و آی او اس و دسک تاپ، قابل دسترس باشیم. پروژه ای که با سرعت باور نکردنی انجام شد و اگر انسجام بالای تیم فنی و بیزنس نبود، به هیچ وجه شدنی نبود.

با اضافه شدن اپ تحت وب ملک رادار به سبد محصولاتمان- و البته جا افتادن پروکسی های مختلف تلگرام در بین مشاوران املاک- توانستیم دوباره ترافیک مشتریان را برگردانیم. البته از رشد فوق العاده ای که داشتیم کم شده بود ولی به هر حال زنده ماندیم و دوباره آرام آرام شروع به رشد کردیم و بازار داغ ملک در تابستان را از دست ندادیم. به تدریج مشتری ها برگشتند و مشتری های جدیدی آمدند و حتی از سال گذشته هم بیشتر شدند و…

برداشت 3- بخیه های بقیه الله (اسفند 96)

چهارشنبه سوری بود و همه شوکه بودیم، نه به خاطر حوادث غیرمترقبه، بلکه به خاطر حوادث مترقبه ای که دولت برایمان درست نموده بود. اختلالات که به اشتباه باعث شده بود سرور دیتابیس ما در افرانت دیگر در دسترس نباشد. هیچ کس جوابگو نبود، خودمان که صاحب دیتابیسمان بودیم نمی توانستیم به آن وصل شویم. پشتیبانی افرانت هم مسئولیتی قبول نمی کرد و می گفت از نظر ما همه چیز وصل است و اختلال مخابرات هم به ما ربطی ندارد. من و افشین 48 ساعت بیدار بودیم تا راهی پیدا کنیم که دیتابیس را نجات دهیم. بعد از 48 ساعت کار سنگین و آنالیز همه راه ها، پیروز شدیم به وسیله یک شبکه خاص، کل دیتابیس را از افرانت بیرون بیاوریم و ببریم روی سرورهای Azure…

دیگر خیالمان راحت بود، می توانستیم طعم خوش کیفیت و قابل اطمینان بودن را تجربه کنیم. با انتقال همه سرویس هایمان به Azure مطمئن بودیم دیگر بی مسئولیتی مخابرات هم نمی تواند باعث گردد کیفیت سرویسی که به مشتریانمان می دهیم از بین برود. بابت این اتفاق از مشتریانمان عذرخواهی کردیم و سرویس هایشان را رایگان شارژ کردیم. حدود 60 میلیون تومان فقط به خاطر آن دو روز، ضرر کردیم.

بعد از 48 ساعت بی خوابی، وقتی از پشت کامپیوتر بلند شدم، سرم گیج رفت و افتادم و سرم خورد به کمد… نتیجه شد 6 بخیه روی پیشانی ام که در بیمارستان بقیه الله انجام شد، دوختندش!

برداشت 2 - طعم خوش پول (اسفند 96)

اولین کاری که با درآمدمان کردیم، این بود که برای همه تیم بلیت هواپیما بگیریم و یک روز یک شرکت را در تهران اجاره کردیم تا یک روز دور هم و با هم کار کنیم. روزی عجیبی بود. خیلی هایمان اولین باری بود که همدیگر را می دیدیم. کار بزرگی نموده بودیم، بدون اینکه همدیگر را ببینیم محصولی ساخته بودیم که حالا با پولش دور هم جمع شده بودیم.

رشد خیلی خوبی در انتظارمان بود که ناگهان چهارشنبه سوری شد…

برداشت 1 - شروع (سال 95)

تصمیم هیجان انگیزی گرفتیم. تصمیم گرفتیم ملک رادار را شروع کنیم ولی نه به یک روش معمول. تصمیم گرفتیم یک تیم کاملاً ریموت باشیم و هیچ دفتری نداشته باشیم. تیم های فنی و بیزانسمان را ریموت و در شهرهای مختلف ایران بسازیم و فرهنگ جدید کاری خلق کنیم. با 7 نفر کار را شروع کردیم. تا حالا دو بار محصولمان را کلاً تغییر دادیم تا رسیدیم به محصولی که مشاوران املاک حاضر بودند بابتش پول بدهند…

منبع: مجله شنبه
انتشار: 4 بهمن 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: midya0.ir شناسه مطلب: 173

به "داستان بخیه های ملک رادار" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "داستان بخیه های ملک رادار"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید