آمریکا و ادعای خروج از افغانستان، مقصد احتمالی کجاست؟
به گزارش مجله مدیاپلیر، خبرنگاران، گروه بین الملل - مریم خرمائی: دولت جدید واشنگتن حدود چهار ماه پیش که قدرت را تحویل گرفت؛ بدون آنکه عجله ای برای اجرای توافق های قبلی با طالبان داشته باشد که نظامیان این کشور را تا ابتدای ماه می 2021 ملزم به خروج از افغانستان می کرد؛ از بازنگری رویکرد خود در قبال این گروه اطلاع داد و همزمان با ادعاهای ناتو مبنی بر شرایط محور بودن حضور نظامی در افغانستان، این حدس را به وجود آورد که شاید جو بایدن دموکرات که سکان امور را در کاخ سفید به دست گرفته، فعلاً از فکر خارج کردن نیروها از افغانستان منصرف شده است.
اما ناگهان ورق برگشت و نه تنها بایدن با ادعای سرانجام دادن به طولانی ترین جنگ تاریخ آمریکا، از تصمیم برای خروج نظامی از خاک افغانستان اطلاع داد؛ بلکه مدعی شد که برای این کار عجله هم دارد!
در این میان، ناتو هم که حضور در افغانستان را تابع شرایط امنیتی این کشور می دانست، ناگهان نظرش را تغییر داد و گفت که همزمان با آمریکایی ها خاک این کشور را ترک می نماید.
از سوی دیگر، وزارت خارجه آمریکا، پنتاگون و ناتو در اقدامی همزمان، در عین آنکه از عجله برای خروج و واگذاری سرنوشت افغانستان به مردم سخن می گویند؛ سناریوهای آخرالزمانی را برای آینده افغانستان بدون حضور نیروهای خارجی ترسیم می نمایند که به سقوط دوباره این کشور به ورطه جنگ و خون ریزی بی امان، اشاره دارد.
این در حالی است که بعضی روزنامه های آمریکایی نظیر وال استریت ژورنال و نیویورک تایمز مدعی هستند که احتمالاً واشنگتن برای آنکه از نزدیک اوضاع افغانستان را رصد کند؛ به دنبال احداث پایگاه نظامی در کشورهای آسیای میانه است که درمجاورت نوار مرزی شمال افغانستان قرار دارند و نیروها به آنجا منتقل خواهند شد.
اظهارات مقامات آمریکایی، ادعای رسانه های این کشور و در نهایت، ناآرامی های این روزهای افغانستان که به شکل انفجارهای پی در پی علیه غیرنظامیان تظاهر پیدا نموده و هیچ گروهی هم مسئولیت آن را به عهده نمی گیرد؛ موجب طرح این سوال می گردد که آیا از منظر امنیتی، ارتباطی میان این مسائل وجود دارد؟
راهبرد آسیای میانه / بایدن فقط مجری است
بعد از فروپاشی شوروی سابق، پنتاگون در سال 1992 هدف جدیدی از سیاست خارجی آمریکا در منطقه اوراسیا ارائه داد که تا امروز کاربرد دارد. بنابر اعلان وزارت دفاع آمریکا، این هدف در ممانعت از ظهور رقیبی خلاصه می گردد که در قلمرویی که زمانی از آن شوروی سابق بود؛ ممکن است به تهدیدی برای منافع واشنگتن تبدیل گردد. این به معنای ممانعت از تسلط هرگونه نیروی متخاصم بر منطقه ای است که منابع طبیعی اش در صورت مدیریت درست، قادر به تامین احتیاجهای یک قدرت جهانی است. بنابراین، از دهه 90 قرن بیستم به این سو، راهبرد آمریکا در منطقه اوراسیا بر ممانعت از ظهور هرگونه رقیب جهانی متمرکز بوده است.
برکناری طالبان از قدرت و ریشه کن کردن القاعده از افغانستان، هدف ظاهری بود که در پوشش کارزار مبارزه با تروریسم مطالبه می شد حال آنکه اهداف ژئوپلیتیک آمریکا، یافتن پایگاهی برای به دست دریافت منابع طبیعی افغانستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی در راستای ممانعت از قدرت یابی هژمون های منطقه ای مانند روسیه و چین بود.
اما با هزینه بر شدن حضور زمینی در افغانستان، آمریکا باید هدف بلندمدت خود را در آسیای میانه از راهی دیگر جبران می کرد. به همین دلیل، اوایل فوریه 2020، مایک پمپئو وزیر خارجه سابق آمریکا به قزاقستان و ازبکستان سفر کرد. این سفر در ادامه رونمایی از نسخه جدید راهبرد آسیای مرکزی آمریکا انجام شد که همچنان بر پایه حفظ منافع واشنگتن در مقابله با نفوذ مالی چین و روابط امنیتی-سیاسی قوی است که روسیه با کشورهای منطقه دارد اما مستلزم ادامه اشغال افغانستان از سوی نظامیان آمریکایی نیست. این راهبرد که برای بازه زمانی 2019 تا 2025 تعریف شده است، فراتر از دوره زمامداری ترامپ جمهوریخواه، سه سال از دوره ریاست جمهوری جو بایدن دموکرات را نیز پوشش خواهد داد. این راهبرد بر بهبود رابطه با کشورهای آسیای میانه به عنوان پایگاهی منطقه ای فراتر از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس راسخ است حال آنکه میزان کارآیی آن با توجه به صندلی مناسبات کشورهای منطقه با پکن و مسکو باید به بوته آزمایش گذاشته گردد.
از جمله بهانه های واشنگتن برای اتخاذ چنین راهبردی، توافقی بود که در فوریه 2020 با طالبان نهایی شد و بر خروج همه نیروهای خارجی از افغانستان متمرکز است. این توافق در حال حاضر با تاخیری چندماهه از سوی دولت دموکرات بایدن در حال اجرا است. در همان زمان، پیش بینی شد که بحران سیاسی در افغانستان که تا حد زیادی ناشی از عدم تفاهم کابل-طالبان است؛ دورنمای امنیتی این کشور و کل منطقه آسیای مرکزی و فراتر از آن غرب آسیا را در هاله ای از ابهام فرو می برد و همین می تواند بهترین بهانه باشد تا در چارچوب افزایش همکاری با کشورهای آسیای مرکزی، واشنگتن دامنه نفوذ خود را در منطقه حفظ کند.
این راهبرد که بر پایه احتمال ناامن ماندن افغانستان بعد از خروج ادعایی نیروهای آمریکایی تدارک دیده شده؛ به خوبی بازگو نماینده احتیاج واشنگتن به ادامه تنش در این کشور و امکان تسری آن به دیگر کشورهای منطقه است تا در آنها حس احتیاج به چتر حمایتی واشنگتن را تقویت کند.
در این راهبرد که بایدن هم خود را ملزم به اجرای آن می داند؛ تروریسم خانگی و فرامرزی در منطقه آسیای میانه نخستین دغدغه امنیتی عنوان شده و ادعا می گردد که کاهش ریسک های تروریستی افغانستان هدف کلیدی خواهد بود.
این نکته حائز اهمیت است که این راهبرد که بر مبنای تشدید ناامنی در افغانستان تدارک دیده شده، 2 سال قبل یعنی بسیار پیشتر از حوادثی چون سوء قصد به جان خبرنگاران، نیروهای نظامی، نیروهای دولتی و این اواخر مدارس افغانستان، رونمایی شده است.
اما چرا تامین منافع آمریکا تا این حد در گرو ناامن ماندن افغانستان است. همانطور که گفته شد؛ ادامه حضور نظامی در افغانستان، به لحاظ هزینه اصلاً به نفع آمریکا نیست. اما، خروج از این کشور نیز به منزله آن خواهد بود که از این پس، روسیه و چین به دلیل مناسبات فرهنگی، سیاسی و مالی که دارند؛ تنها قدرت های تضمین نماینده امنیت در آسیای مرکزی تلقی خواهند شد و این به نفع هیچیک از دولت های فعلی و آینده واشنگتن اعم از دموکرات و جمهوریخواه نخواهد بود. آمریکا امیدوار است با نفوذ به آسیای میانه، علاوه بر مدیریت پروژه های زیرساختی افغانستان و منطقه، راه قدرت یابی روز افزون روسیه و چین را هم تا حدی سد کند.
حفره امنیتی؛ مسیری برای نفوذ آمریکا
در حال حاضر، روسیه و چین ائتلاف های مالی-امنیتی قوی با کشورهای آسیای میانه تشکیل داده اند که از آن میان می توان به سازمان همکاری شانگهای، سازمان پیمان امنیت جمعی و اتحادیه مالی اوراسیا اشاره نمود. با توجه به سطح وسیع تعاملات و همچنین نزدیکی این دو کشور به منطقه آسیای مرکزی، به نظر می رسد که آمریکا بعد از خروج از افغانستان، شانس کمی برای نفوذ در کشورهایی مانند تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان و قزاقستان داشته باشد.
اما حتی قوی ترین اتحادها هم در پاره ای از موارد به تضاد منافع برمی خورند که تا حد زیادی در سایه استقلال طلبی به ویژه در رابطه با جمهوری های جدا شده از شوروی سابق و قوم گرایی به خصوص در وابستگی به اقوام ساکن در چین، به وجود می آید.
برای مثال، پمپئو در سفری که سال گذشته در مقام وزیر خارجه وقت آمریکا به قزاقستان داشت؛ با آن دسته از قزاق هایی که اقوامشان در سین کیانگ چین زندگی می نمایند ملاقات کرد تا آنها را به موضع گیری علیه رفتارهای پکن ترغیب کند حال آنکه چین اکنون با فشار اتهامات حقوق بشری که در دولت بایدن دموکرات دو چندان شده است؛ روبرو است.
راه حل دیگر آمریکا که به ویژه در تقابل با روسیه به عنوان هسته به جا مانده از شوروی سابق اتخاذ می گردد؛ دست گذاشتن روی تمایل جمهوری های استقلال یافته به آزادی عمل بیشتر در قالب منطقه گرایی است. در این تعریف، ماهیت این کشورها به عنوان بخشی از اوراسیای عظیم کم رنگ شده و در مقابل، بر ماهیت آسیای مرکزی به عنوان منطقه ای منسجم تر تاکید می گردد. این جزئی نگری منطقه ای از آن بابت است که به آنها القا گردد که چین و حتی روسیه، دولت های فرامنطقه ای هستند که باید در دایره توازن قدرت با آنها برخورد گردد.
در شرح نگاه ویژه آمریکا به توازن قدرت، در واقع واشنگتن به کشورهای آسیای میانه القا می نماید حال که نمی خواهند در پروژه مهار چین و روسیه مشارکت نمایند، دست کم خود را به آنها وابسته ننمایند تا به این ترتیب در رقابت واشنگتن با آنها گرفتار نشوند.
پایگاه نظامی آمریکا / گزینه های احتمالی
البته، به ویژه در مسائل امنیتی، این موازنه قدرت همچنان تا حد زیادی به نفع روسیه است. برای مثال، دورنمای حضور نظامی آمریکا در کشورهای واقع در شمال افغانستان از راه ایجاد پایگاه نظامی و استقرار نیرو چندان هم روشن نیست. دلیل اصلی هم آن است که روسیه در قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان پایگاه نظامی دارد و تصور حضور همزمان نیروهای آمریکایی و روسی در این کشورها سخت است.
ترکمنستان هم به دلیل اصل بی طرفی و تصویب آن در سازمان ملل، عملاً نمی تواند میزبان هیچ پایگاهی باشد. در این میان، اما ازبکستان شرایطی متفاوت را رقم خواهد زد تا آنجا که می تواند به حفره امنیتی روسیه و چین در آسیای میانه و مسیری برای حفظ نفوذ آمریکا در منطقه بعد از خروج از افغانستان تبدیل گردد.
ازبکستان تا به امروز دو بار سازمان پیمان امنیت جمعی را ترک نموده است. اولین بار سال 1999 بود حال آنکه در 2005 مجدداً به عضویت آن درآمد. این کشور مجدداً در سال 2012، این سازمان را ترک کرد. ازبکستان همچنین عضویت خود را در اتحاد مالی اوراسیا در سال 2008 لغو کرد حال آنکه در سال 2019، ویلبر راس وزیر بازرگانی آمریکا تهدید کرد که تمایل دوباره تاشکند برای الحاق مجدد به این اتحادیه می تواند فرایند عضویت این کشور را در سازمان تجارت جهانی پیچیده کند.
با این اوصاف، اگر قرار به تحقق روایت روزنامه هایی چون وال استریت ژورنال و نیویورک تایمز مبنی بر دایر شدن پایگاه نظامی آمریکا در یکی از کشورهای آسیای میانه باشد، ازبکستان اگرچه در مقایسه با تاجیکستان و ترکمنستان مرز کوچک تری با افغانستان دارد اما گزینه مناسب تری است. با این حال وزارت دفاع ازبکستان دوشنبه همین هفته، احتمال میزبانی از نظامیان آمریکایی را رد کرد.
ناگفته نماند که بعد از حادثه 11 سپتامبر و هنگامی که طالبان 95 درصد از خاک افغانستان را در اختیار داشت، آمریکا و ناتو کشورهای آسیای میانه را قانع کردند تا بعضی از پایگاه های خود را در اختیار آنها قرار دهند اما از سال 2014 که آخرین نیروهای ناتو استفاده از فرودگاه شهر دوشنبه تاجیکستان را سرانجام دادند؛ عملاً هیچ نیروی آمریکایی-اروپایی در آسیای میانه حضور ندارد. اما همین پیشینه تاریخی نشان می دهد که وقتی پای امنیت در میان باشد؛ چه بسا کشورهای آسیای میانه بار دیگر به حضور نظامی آمریکا تن بدهند!
از سوی دیگر، آمریکا می تواند از ناامنی و حضور داعش در شمال افغانستان برای توجیه حضور خود در کشورهای همجوار با این منطقه استفاده کند و چه بسا عدم برخورد جدی با عناصر داعش از همین بابت بوده است.
در هر صورت، حتی اگر حضور نظامی آمریکا در آسیای میانه میسر نباشد، از اهمیت این منطقه در راهبرد تعریف شده از سوی کاخ سفید به عنوان بستری برای رقابت واشنگتن-مسکو- پکن کاسته نخواهد شد.
منبع: خبرگزاری مهر